روایت نحوه شهادت طلبه گیلانی در کوچصفهان

به مناسبت روز بسیج طلاب و روحانیون زندگینامه شهید طلبه والامقام ، زندگینامه شهید حجت الاسلام حسن‌ عسکری‌ منتشر می‌شود.

به گزارش روخان، به مناسبت روز بسیج طلاب و روحانیون زندگینامه شهید طلبه والامقام ، زندگینامه شهید حجت الاسلام حسن‌ عسکری‌ منتشر می‌شود.

شهید بزرگوار شیخ‌ حسن‌ عسکری‌ در سال‌ ۱۳۲۲ در دامن‌ یکی‌ از خانواده‌های‌ مذهبی‌ در روستایی‌ از روستاهای‌بخش‌ کوچصفهان‌ شهرستان‌ رشت‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود.

با شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ از نخستین‌ روحانیانی‌ بود که‌ لباس‌ رزم‌ پوشید و از طرف‌ جامعه‌ روحانیّت‌ رشت‌ به‌ صورت‌ داوطلبانه‌ راهی‌ مناطق‌ جنگی‌ کشور شد و بیش‌ از سه‌ ماه‌ دوشادوش‌ رزمندگان‌ اسلام‌ ازحریم‌ قرآن‌، نظام‌، اسلام‌ و ایران‌ دفاع‌ کرد.

«… فکرکردن‌ باعث‌ زنده‌ مانده‌ قلب‌ شخص‌ با بصیرت‌ و داناست‌.دلیل‌ عاقل‌ بودن‌ افراد، تفکّر و فکر نمودن‌ است‌ و ساکت‌ بودن‌، خوددلیلی‌ بر تفکّرکردن‌ است‌. یعنی‌ عاقل‌، زیاد فکر می‌کند و از سکوت‌ اومی‌ توان‌ به‌ فکر کردن‌ او پی‌ برد. برعکس‌، جاهل‌ به‌ جای‌ تفکّر زیاد حرف‌ می‌زند و پیداست‌ که‌ نتایج‌ حاصله‌ از انجام‌ِ اعمال‌ِ بدون‌ تفکّر چیست‌! عاقل‌، کسی‌ است‌ که‌ اعتراف‌ به‌ جهل‌ و نادانی‌ خودش‌ می‌کند، در حالی‌ که‌ جاهل‌ به‌ جهل‌ خود اصرار هم‌ می‌نماید!

 

جمله‌های‌ بالا از تراوشات‌ فکری‌ «شهید شیخ‌ حسن‌ عسکری‌»است‌. تراوشاتی‌ که‌ به‌ سینه‌ دفتر سپرده‌ شده‌ و از رهگذر کتابت‌ واستواری‌، همچون‌ صاحبش‌ که‌ با قطرات‌ خون‌ خویش‌ در راه‌ پاسداری‌از فضیلت‌ها ماندگار شد و به‌ جاودانگی‌ پیوست‌، به‌ یادگار مانده‌ است‌.

شهید بزرگوار شیخ‌ حسن‌ عسکری‌ فرزند علی‌ عسکر در بیست‌ و هشتم‌ صفر سال‌ ۱۳۲۲ در دامن‌ یکی‌ از خانواده‌های‌ مذهبی‌ و اصیل‌که‌ دلباخته‌ خاندان‌ نبوّت‌ و امامت‌ بودند، در روستایی‌ از روستاهای‌بخش‌ کوچصفهان‌ شهرستان‌ رشت‌ دیده‌ به‌ جهان‌ گشود و درِ عزّت‌ وافتخار را با تولّد خویش‌ به‌ روی‌ خانواده‌اش‌ باز نمود. بعدها راهی‌مدرسه‌ شد و تا سال‌ ششم‌ ابتدایی‌ تحصیلات‌ معمول‌ مدرسه‌ ای‌ رادنبال‌ نمود. سپس‌، از آنجا که‌ اعتقاد داشت‌:

از بدترین‌ پستی‌ها و رذالت‌ها این‌ است‌ که‌ انسان‌، فضیلت‌ها رانداند و نشناسد! همچنین‌ باید دانست‌ که‌ کُننده‌ و به‌ جا آورنده‌ عملی‌ که‌ از روی‌ دانایی‌ نباشد یعنی‌ کسی‌ کاری‌ می‌کند امّا چرا آن‌ کار را می‌کند، نمی‌داند؛ مانند شخصی‌ است‌ که‌ مشغول‌ راه‌ رفتن‌ است‌، بدون‌ این‌ که‌ بفهمد، چرا این‌ راه‌ را می‌رود و هدفش‌ کجاست‌!

برای‌ این‌ که‌ فضایل‌ را بشناسد و در ترویج‌ آن‌ ها تلاش‌ نماید،تحصیل‌ در حوزه‌های‌ علمیّه‌ را بر درس‌ خواندن‌ در دبیرستان‌ و دانشگاه‌برتر دانسته‌ به‌ جهت‌ ادامه‌ تحصیل‌ و تبلیغ‌ علوم‌ دینی‌ وارد حوزه‌ علمیّه‌ شهرستان‌ آستانه‌‌اشرفیّه‌ شد و زیر نظر استادان‌ آن‌ حوزه‌ به‌ تحصیل‌علوم‌ اسلامی‌ پرداخت‌. با سپری‌ شدن‌ دوره‌ مقدّمات‌، آستانه‌ اشرفیّه‌ راترک‌ کرد و به‌ سوی‌ حوزه‌ علمیّه‌ قم‌، هجرت‌ نمود.

از اوایل‌ ورود به‌ حوزه‌ علمیّه‌ قم‌ با افکار و عقاید حضرت‌ امام‌خمینی‌ (ره‌) آشنا شد و مجذوب‌ شخصیّت‌ ایشان‌ گردید. بنابراین‌ به‌همراه‌ عدّه‌ای‌ از طلبه‌های‌ جوان‌، علاوه‌ بر تحصیل‌ علوم‌ دینی‌، فعّالیّت‌های‌ سیاسی‌ را نیز آغاز نمود.

پخش‌ اعلامیّه‌های‌ حضرت‌امام‌(ره‌) نوارهای‌ سخنرانی‌ و شرکت‌ در جلسات‌ مخفی‌، او را برای‌حضور هرچه‌ پر شورتر در صحنه‌های‌ سیاسی‌ مهیّا کرد.

در حمله‌ رژیم‌ ستمشاهی‌ به‌ مدرسه‌ فیضیّه‌، از جمله‌ طلبه‌هایی‌بود که‌ در آنجا حضور داشت‌ ولی‌ توانست‌، خود را از دست‌ مأموران‌ددمنش‌ امنیّتی‌ رژیم‌ برهاند تا خاطره‌ دلخراش‌ و پرشور اوّلین‌ گروه‌مهاجران‌ الی‌ اللّه‌ از نهضت‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) را همواره‌ با بیان‌ و عمل‌خود نگهدارد!

پس‌ از واقعه‌ مدرسه‌ فیضیّه‌، مدّتی‌ به‌ صورت‌ مخفیانه‌ زندگی‌ کرد، ولی‌ با فتوای‌ امام‌ (ره‌) مبنی‌ بر حرام‌ بودن‌ تقیّه‌ و وجوب‌ ابراز حقایق‌، به‌ گیلان‌ آمد و در سخنرانی‌های‌ گوناگونی‌ پرده‌ از جنایات‌ و خیانتهای‌ رژیم‌ منحوس‌ پهلوی‌ برداشت‌. از این‌ رو، توسّط‌ ساواک‌ دستگیر نیز شد و مورد اهانت‌ قرار گرفت‌.

پس‌ از تبعید امام‌ خمینی‌ (ره‌) و جوّ خفقان‌ شدید قم‌، درراستای‌ ادامه‌ تحصیل‌ به‌ شهر مقدّس‌ مشهد رفته‌ از شاگردان‌ خاص‌ّ شهید هاشمی‌ نژاد گردید و فعالیتهای‌ سیاسی‌ مخفی‌ را همراه‌ با ادامه‌تحصیل‌ علوم‌ دینی‌ پی‌‌گرفت‌ و در راه‌ خوشه‌ چینی‌ از خرمن‌ علم‌ و تجربه‌ دیگران‌ که‌ خود، آن‌ را خوشبختی‌ و توفیق‌ می‌دانست‌ تا بدانجاکه‌ (اسناد) گواهی‌ می‌دهد با پایمردی‌ و جدیّت‌، پیش‌ رفت‌.

پس‌ از مدّتی‌ به‌ گیلان‌ برگشت‌ و در کوچصفهان‌ سکونت‌ اختیارکرد و برای‌ جذب‌ نیروهای‌ جوان‌ آنجا و آشنا نمودن‌ آنها به‌ قرآن‌ واحکام‌ اسلامی‌ و نشر و اعتلای‌ فرهنگ‌ غنی‌ آیین‌ آسمانی‌ اسلام‌ و ترویج‌ سیره‌ عملی‌ امامان‌ معصوم‌ (ع‌) همّت‌ گماشت‌ و کلاسهایی‌ دایر نمود.

با طلوع‌ آفتاب‌ انقلاب‌ امام‌ خمینی‌ (ره‌) در سنگر به‌ ثمر رساندن‌ و تثبیت‌ «انفجار نور» فعالیّتهای‌ چشمگیری‌ داشت‌ و در این‌ راه‌ اگرچه‌ به‌ دنبال‌ هر سخنرانی‌ در منابر و محافل‌ توسّط‌ نیروهای‌ انتظامی‌ وقت‌ دستگیر و در ساواک‌، مورد اذیّت‌ و آزار و توهین‌ قرار می‌گرفت‌ و پیوسته‌ تحت‌ نظر بود ولی‌ با عزمی‌ قوی‌ و اراده‌ای‌ الهی‌ هدف‌ خود را تعقیب‌ می‌نمود و بی‌پروا همراه‌ و همگام‌ یاوران‌ انقلاب‌ بود چرا که‌ «ترس‌ را یک‌ نوع‌ کمبود و نقصان‌» می‌ دانست‌.

چون‌ پرچم‌ نظام‌مقدس‌ جمهوری‌ اسلامی‌ ایران‌ بر بلندای‌ پهندشت‌ میهن‌ عزیزمان‌ به‌ اهتزاز درآمد، اگرچه‌ به‌ این‌ جمله‌ که‌ «علم‌ باعث‌ عزّت‌ است‌» اعتقادی‌راسخ‌ داشت‌ و تا پایان‌ عمر به‌ هر ترتیب‌ و طریقی‌ که‌ می‌دانست‌ ومی‌توانست‌ در کسب‌ این‌ عزّت‌ از هیچ‌ نکته‌ای‌ دریغ‌ نورزید ولی‌ تحصیل‌ متعارف‌ در حوزه‌ را رها کرد و با فروتنی‌ و تواضع‌ که‌ آن‌ را «سرِ علم‌»می‌دانست‌، بی‌ هیچ‌ شعار و ادّعایی‌ با همکاری‌ِ جوانان‌ِ منطقه‌کوچصفهان‌ ابتدا کمیته‌ انقلاب‌ اسلامی‌ و سپس‌ بسیج‌ سپاه‌ پاسداران‌انقلاب‌ اسلامی‌ آنجا را پایه‌گذاری‌ نمود.

بعد نیز با سازمان‌ دادن‌ مردم‌در روستاهای‌ مختلف‌، پایگاههای‌ مقاومت‌ و انجمن‌ اسلامی‌ را برای‌فعّالیّت‌ جدّی‌تر به‌ راه‌ انداخت‌ و خود، مسئولیّت‌ امام‌ جماعت‌ ستادبسیج‌ کوچصفهان‌ را به‌ عهده‌ گرفت‌.

پس‌ از مدّتی‌ بنیاد مسکن‌کوچصفهان‌ را نیز راه‌ اندازی‌ نمود. همچنین‌ مدّتی‌ نیز با عنوان‌ نماینده‌حضرت‌ امام‌ (ره‌) در جهاد سازندگی‌ به‌ یاری‌ برادران‌ جهادگرکوچصفهان‌ شتافت‌ تا این‌ که‌ با قبول‌ سرپرستی‌ کمیته‌ امداد امام‌ خمینی‌این‌ منطقه‌، یاریگر مستمندان‌ و پریشان‌ خاطرانی‌ شد که‌ به‌ حمایت‌ وکمک‌ کمیته‌ امداد امام‌ نیازمند بودند.

با شروع‌ جنگ‌ تحمیلی‌ از نخستین‌ روحانیانی‌ بود که‌ لباس‌ رزم‌پوشید و از طرف‌ جامعه‌ روحانیّت‌ رشت‌ به‌ صورت‌ داوطلبانه‌ راهی‌مناطق‌ جنگی‌ کشور شد و بیش‌ از سه‌ ماه‌ دوشادوش‌ رزمندگان‌ اسلام‌ ازحریم‌ قرآن‌، نظام‌، اسلام‌ و ایران‌ دفاع‌ کرد.

سرانجام‌، این‌ روحانی‌ وارسته‌ که‌ می‌گفت‌:

ـ بُخل‌، برای‌ انسان‌ باشرافت‌، بسیار ننگ‌ است‌!

ـ ارزش‌ هر انسان‌ به‌ اندازه‌ همّت‌ اوست‌!

ـ کوشش‌ به‌ اندازه‌ قدرت‌ است‌ «یعنی‌ هر کس‌ به‌ اندازه‌ قدرت‌ خود، کارو کوشش‌ می‌کند و نه‌ بیشتر»

ـ بالاترین‌ بندگی‌ و پرهیزکاری‌ این‌ است‌ که‌ انسان‌، در پنهان‌ از خدابترسد!

ـ مؤمن‌، همیشه‌ کم‌ حرف‌ است‌ امّا عمل‌ و کارش‌ زیاد است‌ ولی‌ منافق‌،زیاد حرف‌ می‌زند «بسیار شعار می‌دهد» ولی‌ در مقابل‌ آن‌ همه‌ ادّعا،عملش‌ کم‌ و نادر است‌!

ـ پیروزی‌ و ظفر با قاطعیّت‌ به‌ دست‌ می‌آید!

در راه‌ قاطعیّت‌ و استواریش‌ در خدمت‌ به‌ نظام‌ مقدّس‌ جمهوری‌اسلامی‌ ایران‌ در شامگاه‌ پنجمین‌ روز از تیرماه‌ سال‌ ۱۳۶۰ در حالی‌ که‌ جوّ منطقه‌ خطرناک‌ است‌ و پیشنهاد حفاظت‌ برادران‌ حزب‌ الله‌ وبسیجی‌ را نیز با اعتقاد و ابراز «ما مسلّح‌ به‌ اللّه‌ُ اکبریم‌» و مرگ‌ و زندگی‌ما دست‌ خدای‌ سبحان‌ است‌، رد می‌کند، پس‌ از پشت‌ سر گذاشتن‌ یک‌روز کار طاقت‌فرسای‌ کشاورزی‌ در مزرعه‌ و اقامه‌ آخرین‌ نماز جماعت‌ مغرب‌ و عشای‌ خویش‌ به‌ خانه‌ می‌رود تا بیاساید و فردا نیز در کنار انجام‌ کار خود، نسبت‌ به‌ کار دیگران‌ نیز اهتمام‌ نماید ولی‌ در حیاط‌ منزل‌ خویش‌ مورد حمله‌ ددمنشانه‌ منافقین‌ کوردل‌ قرار گرفته‌ ومظلومانه‌ به‌ فیض‌ شهادت‌ که‌ هنر مردان‌ خداست‌، نایل‌ می‌گردد.»

انتهای پیام/

Share on facebook
Share on twitter
Share on telegram
Share on whatsapp
Share on print

لینک کوتاه خبر:

https://news.souma.ir/?p=56752

اخبار مرتبط:

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *